جدول جو
جدول جو

معنی خر شدن - جستجوی لغت در جدول جو

خر شدن
فریب خوردن، احمق شدن
تصویری از خر شدن
تصویر خر شدن
فرهنگ فارسی عمید
خر شدن
(بَ دَ)
مانند خر گردیدن. کنایه از گول خوردن و فریب خوردن باشد
لغت نامه دهخدا
خر شدن
احمق شدن، نادان شدن، حماقت کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پر شدن
تصویر پر شدن
بسیار شدن، فراوان شدن، برای مثال پشّه چو پر شد بزند پیل را / با همه مردیّ و صلابت که اوست (سعدی - ۱۲۴)
لبریز شدن، لبالب شدن، برای مثال سرچشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر شد نشاید گذشتن به پیل (سعدی - ۶۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خبر شدن
تصویر خبر شدن
با خبر شدن، آگاهی یافتن، خبر رسیدن، برای مثال خبر شد به ترکان که آمد سپاه / جهان جوی کیخسرو کینه خواه (فردوسی۲ - ۳/۱۳۳۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آخر شدن
تصویر آخر شدن
به پایان رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ کَ)
بپایان رسیدن. برسیدن. سر آمدن. بانجام رسیدن:
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرم شدن
تصویر خرم شدن
شاد و خوش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر شدن
تصویر سر شدن
بالاتر شدن تفوق یافتن: از همه سر شده، مردن درگذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرد شدن
تصویر خرد شدن
ریزه ریزه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در شدن
تصویر در شدن
داخل شدن، درون آمدن، در رفتن، داخل گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبر شدن
تصویر خبر شدن
آگاهیدن آگاه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بر شدن
تصویر بر شدن
بالا رفتن بجای مرتفع رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
مملو گشتن ممتلی شدن امتلا، فراوان شدن بسیار شدن، یا پر شدن گوش (کسی) از... یا پر شدن قفیز. لبریز شدن پیمانه، سپری شدن چیزی، مردن کشته شدن، تمام شدن پیمانه صبر برسیدن شکیب. یا پر شدن پیمانه. شکیبایی بپایان آمدن، عمر بسر آمدن رسیدن اجل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخر شدن
تصویر آخر شدن
بپایان رسیدن سر آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرو رفتن قسمتی از شی فلزی (مانند آفتابه قمقمه و مانند آنها) بر اثر خوردن بزمین و جز آن، خفه شدن صدای شی فلزی (مانند زنگ) بر اثر ترک برداشتن و ضربت دیدن، پدید آمدن برآمدگی در اعضا (گردن پیشانی زیر گلو) که بریدن و برآوردن آن کم خطر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در شدن
تصویر در شدن
((~. شُ دَ))
مخلوط شدن، آشفته شدن، عصبانی گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سر شدن
تصویر سر شدن
((سَ شُ دَ))
برتری یافتن، تمام شدن، پایان یافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پر شدن
تصویر پر شدن
((پُ شُ دَ))
لبریز شدن، فراوان شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در شدن
تصویر در شدن
((دَ. شُ دَ))
داخل شدن، به درون رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در شدن
تصویر در شدن
خارج شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
Bend, Stoop
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
se pencher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
doblarse, agacharse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
membungkuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
โน้มตัว , ก้มลง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
buigen, bukken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
弯曲 , 弯腰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
piegarsi, chinarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
dobrar, curvar-se
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
zginać, schylać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
згинати , нахилятися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
sich bücken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
сгибаться , наклоняться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
झुकना , झुकना
دیکشنری فارسی به هندی